تا هست لبت کوک به خندیدن دایم
حیرانی چشمان من و دیدن دایم
تو در پی رویاندن گل با غزلی نغز
من نیز به هر گوش به گل چیدن دایم
با عربده ی نرگس مستت چه توان کرد
جز در تو فرو رفتن و نالیدن دایم
ای شمع تو میسوزی و پروانه به دورت
سرگرم به جانبازی و چرخیدن دایم
خورشید دل افروزی و از پنجره ماه
بیرون زده ای از پی تابیدن دایم
بیدارتر از چشم قشنگ تو ندیدم
چشمی است که خندیده به خوابیدن دایم
طاووس چمنزار تماشایی و هردم
سرگرم خودآرایی و بالیدن دایم
امیر عاملی
یکشنبه 22 فروردین 1395 ساعت 11:24