چشمی برای هیچ ندیدن کشیدمش
بالی برای باز پریدن کشیدمش
بعدش درخت لاغری از میوه بی نصیب
یک میوه تلخ بهر چشیدن کشیدمش
در آسمان دو آیینه جا دادم و سپس
چشمی برای آیینه دیدن کشیدمش
آهوی مرده ای که شکار گراز بود
با یک قلم به شوق رمیدن کشیدمش
یک بره باردار علف بی خیال باغ
سرگرم روی گل به چرخیدن کشیدمش
بالانشین صدای کسی را نمی شنید
گوشی برای کاش شنیدن کشیدمش
نقاشی سیاه مرا دید و صفر داد
من نیز بی حیا شدم و زن کشیدمش
# امیر عاملی
سهشنبه 18 اسفند 1394 ساعت 11:36