خوشا دلی که بنوشد می از سبوی محمد
بیفتـد از سـرمستی، به جستجـوی محمد
قدح قدح می وحـدت، بنـوشد از خم احـمد
کسی که معتـکف آید به پای کوی محمـد
ز تُرکـتازی دوران شود مصـون و بخنــدد
هر آنکه بسته ز جان دل به تار موی محمد
هم آفتـاب فلک روشـن از جمـال منیـرش
هـم آبـروی دو عالــم ز آبـروی محمـــد
شود سحر شب هجران، ز یمن مقدم جانان
چو چشـم دل بگشایی به ماه روی محمـد
زبان الکن ما را به وصـف او رمـقی کـو؟
مگر علی بسراید ز خـلق و خـوی محمـد
تمام غـصه " امیرا " بود از این که مبـادا
تـو دل شکسته بمیری در آرزوی محمـد
شنبه 18 اردیبهشت 1395 ساعت 15:22