امیر عاملی

امیر عاملی

خوشنویسی ، شعر
امیر عاملی

امیر عاملی

خوشنویسی ، شعر

وصل

عشقبازان به قدوم تو سر انداخته اند
سر نا قابل خود در گذر انداخته اند

شام را تا به سحرگاه به خلوتگه انس             

نقش روی تو به چشمان تر انداخته اند


خیل حلاج وشان جان عزیزازپی وصل
به اناالحق زدنی در خطر انداخته اند

بینوایان، به طریقی پی دیدار رخت
دل صدپاره خود در سفر انداخته اند

ره نبردند به یک قطره ز دریای وجود
 سر تسلیم به دست قدر انداخته اند

آب زمزم زده ایم از کف ساقی دریاب
حال ما را که به ما هم نظر انداخته اند

دوش گفتند ملایک به من خسته امیر
نغزگویان به مصافت، سپر انداخته اند


امیر عاملی