اگر چو خانه ی خورشید از زمین دوری
ولی مقابل چشمم نشسته چون نوری
میان دایره ی حیرتم ،نمیدانم
که وصل میکشدم ،یا شکایت دوری؟
مریز قهوه ی قاجار و شوکران عذاب
به جام من که فقط دلخوشم به انگوری
به پای بوسی کوه بلا ی عشق برو
پلنگ را نرساند به ماه مغروری
به هر مقام که باشی وصال ممکن نیست
اگر که عاشق زاری به هجر مجبور ی
هر آنچه خواست دلم گفته ام ندارد راه
به کارگاه سرودن ،کلام دستوری
#امیر -عاملی
یکشنبه 16 اسفند 1394 ساعت 09:53