امیر عاملی

امیر عاملی

خوشنویسی ، شعر
امیر عاملی

امیر عاملی

خوشنویسی ، شعر

بندی از دیوان زنجیرم بس است


بندی از دیوان زنجیرم بس است

مدعای عشق، تکفیرم بس است

تا بدانی با خلیلم الفتی است

اینکه در آتش نمی میرم، بس است

گردهان از آتش اندیشه سوخت

با زبان شعله، تفسیرم بس است

بیش از این، ای عاشقی! آبم بکن!

کاتش هجران به تبخیرم بس است

گر چه پای اختیارم دست اوست

اینکه دامان تو می گیرم، بس است

هر زمان، می گیرم از خود انتقام

گرچه بیدادت به تقصیرم بس است

همرهان ساز مخالف می زنند

مطربا! دیگر بم و زیرم بس است

تا بخوانم با دل مجنون، امیر!

بندی از دیوانم زنجیرم بس است

امیر عاملی