امیر عاملی

امیر عاملی

خوشنویسی ، شعر
امیر عاملی

امیر عاملی

خوشنویسی ، شعر

اگر چو خانه ی خورشید از زمین دوری



اگر چو خانه ی خورشید از زمین دوری
ولی مقابل چشمم نشسته  چون نوری

میان دایره ی حیرتم ،نمیدانم
که وصل میکشدم ،یا شکایت دوری؟

مریز قهوه ی قاجار و شوکران عذاب
به جام من که فقط دلخوشم به انگوری

به پای بوسی کوه بلا ی عشق برو
پلنگ را نرساند به ماه  مغروری

به هر مقام که باشی وصال ممکن نیست
اگر که عاشق زاری به هجر مجبور ی

هر آنچه خواست دلم گفته ام ندارد راه
به کارگاه سرودن ،کلام دستوری

#امیر -عاملی

ای که غیر از غم عشقت به دلم تسکین نیست


ای که غیر از غم عشقت به دلم تسکین نیست
هیچکس  با من مسکین چو تو  سر سنگین نیست

صد دعا کرده ام اما بخدا از لب تو
به تعارف شده   یک زمزمه ی آمین نیست

داغ میگفت : " به پیشانی زاهد  با عشق"
مهر باطل که نشان دادن درد  دین نیست

ملت عشق جدا از همه ی ملت هاست
جز "وفا" غیر "محبت" ثمر آیین نیست

ساحل  از موج تمنا ی نشستن میکرد
موج بر خاست که آسودگیش در این نیست

#امیر عاملی