لذت حضور
عمری که میرود نه به دلخواه بلکه زور
دارد به سر ،که پای مرا بسپرد به گور
یا دوزخ ست آخر این جاده یا بهشت
حتی اگر بهشت ؛ نیرزد به ضرب وزور
نه اشتیاق جنت و نه بیم دوزخ است
آنرا که ممکن است کنون لذت حضور
حالا که دور ماست چرا ظلم میکنیم
با نیزه تفاخر و با خنجر غرور
آهسته تر ، که چند صباح دگر ؛ دگر
حتی نمیکنی به خیال خسی خطور
آری ،پل صراط چنان مو ، ولی رفیق
قربان آن کسی که کند از خودش عبور
امیرعاملی
یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 13:06