امیر عاملی

امیر عاملی

خوشنویسی ، شعر
امیر عاملی

امیر عاملی

خوشنویسی ، شعر

غزل آه

آنسان که از کشیدن بی حد کمان شکست
آیینه از غرور تو نا   مهربان   شکست

سنگ ملامت از همه سو میزنی ولی
ما را به  آه  هم بخدا، میتوان شکست

دیگر به قهر ،جانب بالا  نظر مکن
دُر  ستاره دَر صدف آسمان شکست  

رفتم برای چیدنت ای گل ! به سمت باغ
دیوار ریخت بر سرم و نردبان شکست

گفتی : شراب کهنه غم تازه میبرد
تا لب زدم به باده  دل استکان شکست

امیر عاملی