امیر عاملی

امیر عاملی

خوشنویسی ، شعر
امیر عاملی

امیر عاملی

خوشنویسی ، شعر

میریزی از شراب نگاهت بجان من


میریزی از شراب نگاهت بجان من 

جان منست در نظرت استکان من ؟ 


اندازه ی سکوت به تو دل سپرده ام 

ای های و هوی نیمه شب  آسمان من 


گاهی برای شعر شدن شعله لازم است 

آتش ببار در من و بر استخوان من 


وصف تو را ،کدام غزل میشود حریف ؟ 

توصیف شعر ناب کجا و توان من 


طفلان چهار بار به سال امتحان دهند 

ای عشق ! هر شبست ،شب امتحان من

در این سکوت که هم سال و ماه در گذر است

در این سکوت که هم سال و ماه در گذر است
اگر درست ،اگر اشتباه ، در گذر است
چه غم ز نیک و بد روزگار سفله که باز
خوشم به آنکه چو خورشید و ماه در گذر است
نه دل به فسق سپار و نه مست طاعت باش
صواب در گذر است و گناه در گذر است
چنانکه شوکت جمشید جاودانه نشد
بدانکه فقر و فنا هم چو راه در گذر است
صدای خنده ی شاه و نوا ی آه فقیر
شبیه رفتن ابر از نگاه در گذر است
اگر چو کوه غمت هست و قدر کاه طرب
طرب نمای و بدان کوه و کاه در گذر است
#امیر -عاملی