«...پدرانم همه اهل علم و هنر بودند.مکتبدار و شاعر،بـه تشویق پدر به هنر روی آوردم و خوشنویسی، قدم اول در قلم به دست گرفتنم بود...»
امیر عاملی هـنرمند خطاط و شاعر شوریده،در دوم اردیـبهشت 1341 چـنانکه خود توصیف کرده است؛ در شهر قزوین چشم به جهان گشوده،شهری که او از آن با عشقی خاص سخن میگوید و آنرا شهر؛میر و عارف و عبید،شهر دهخدا و شهر مردم به عشق آشنا،مینامد.
«عـاملی»در گام اول به فراگیری هنر خوشنویسی نزد پدر میپردازد و بعدها کسب فیض از محضر ابو الحسن محصص و مرحوم سید علی رفیعی را تجربه میکند. او سعی میکند با سرمشق قرار دادن خوشنویسیهای بزرگان هنر خطاطی خود را بـه اوج بـرساند.وی که خط نستعلیق را«موسیقی بصری»توصیف میکند خط ثلث و شکسته را نادیده نمیانگارد و همچنین از تدریس هنر خطاطی که حرفه اجدادیاش بوده به هنرجویان جوان غفلت نمیکند.
«...خط که حرفه اجدادم بـود هـمراه با موسیقی دلنواز صریر قلم غم چندین هزار ساله را از آینه دل شیدایم میزدود.موسیقی کلمات در شکل نستعلیق،موسیقی بصری است.باری،سبویی از خم خط ثلث و شکسته زدهام و با من کـرشمهها کـردهاند.تدریس خط را نیز پس از تعلیم از مرحوم سید علی رفیعی،و پدرم از مدارس شروع کردم،در انجمن خوشنویسان و در دانشگاهها، دانشسراها و حوزه علمیه ادامه دادم و اکنون در هنرکدهام دنبال میکنم!...»
استاد عاملی با این تلاشها در عرصه هـنر خـطاطی آثـاری میآفریند که نامش را در این عـرصه تـثبیت مـیکند!
«...چاپ یک رسم الخط(امیر)،دو آلبوم به نامهای: «حشمت سلیمان»و«چارده گیسوی درهم ریخته»به اضافه تحریر کتیبههای مقبره رودکی و نـمایشگاههای فـراوان در داخـل و خارج از کشور رسما نامم را در عرصه حرفهای ثبت کـرد.گـردآوری آثار گرانسنگ بزرگانی چون؛میرعماد،میر حسین،میرزا غلامرضا اصفهانی و...چشم دلم را به آینه هنر ناب شرقی باز (به تـصویر صـفحه مـراجعه شود) کرد.حالا قطعات ناز میکنند و ما عشوه میخریم...».
امـیر عاملی همانطور که توصیف کرده است،به موازات هنرجویی در عرصه خط،در عمق وجودش روح شاعری را یافت و به تعبیر خـودش؛شـعر کـفر کلماتش را درآورد تا صدایی تازه از او شنیده شود!
«آنقدر در گاهواره شهر روزگاران-قـزوین-تـاب خوردم که بیتاب شدم و بیتابی پای لنگودرنگم را به کوچههای عاشقانه شعر گشود.شعر کفر کلماتم را درآورد و از خود صـدایی تـازه و تـازهتر شنیدم...».
سفر زودهنگام مادرش به سوی حضرت حق،از ابتدای طفولیت غبار غـم غـربتی را بـر روحش نشاند.
«...از اوان کودکی بیفراق و باده درد نبود مادر چنان مستم کرد که در جستوجوی گوهر مـقصود بـه هـر سوی شتافتم،از حضور در صحنه تئاتر بگیر تا تاریکخانه عکاسی و مکتب خوشنویسی و بخصوص جلسات شـعری...».
رونـد سرایش شعر یا به تعبیر خود او؛زایش و تولد کلام برای عاملی،با سـرودهایی در مـدح و سـتایش امام حسین(ع)و فاجعه کربلا بروز میکند!شعر عاشورایی که تا به امروز نیز پایـه اصـلی اشعار این هنرمند مانده است.
«...با شعرهای شعر عاشورایی شروع شد،هرگاه شـعری در هـوای کـربلا و یا به یاد فراق مادرم گفتم اشکهایم زودتر از کلمات بر صفحه سفید کاغذ ریختند.مـصراع اول را هـدیه الهی دانستم که در اثر زایش متولد میشود،شعر هم همچون خط خـوش، بـاید حـاصل جوشش درونی باشد تا کوشش بیرونی پیراسته و آراستهاش کند.»
حاصل سرایش و زایش شعرهای آیینی،حـماسی و عـاشورایی ویـ،در دو مجموعه با نامهای«عشق، عطش و انتظار»و«یادگار زخم»(در توصیف دفاع مقدس)در دسـت چـاپ است.
همچنین مجموعه متنوعی از اشعارش با نامهای؛ «از یاسها و آلماسها»،«از تپش دریچهها»،حوزه هنری 1375؛نیزه بریزید،آفـرینه 1376؛خـانه خورشید،نوادر 1377؛حسرت پرواز،نیستان 1381؛شوق شبنم،حدیث امروز 1382،منتشر شده که عـلاوه بـر آن 8 کتاب شعر کودک،و مجموعهای شامل 500 قطعه،طـنز،شـعر و نـقد ادبی در نشریات و مطبوعات کل کشور منعکس و عـرضه شـده است.
این هنرمند خطاط و شاعرپیشه که هنر خوشنویسی را با ذوق شاعرانهای درهم آمـیخته و بـه عبارتی ناز قطعات شعری ویـ بـا عشوه خـطاطی کـرشمهای چـشمنواز پدید آورده با توصیفی به زیبایی هـر چـه تمامتر،آنچه را هندسه ارتباط در مثلث هنر،هنرمند و مخاطب هنری است بر مـا عـیان و در مقابل دیدگان همه به تصویر مـیکشد؛ «...خلق هر اثر هـنری چـه شعر و چه خطاطی، قطعهای از وجـود هـنرمند است که بر صفحه میریزد و این خودسوزی عاشقانه که قرنهاست بشریت به آن افـتخار مـیکند،گرمابخش قلوب مخاطبانی است کـه لبـخند رضـایتشان خستگی سالیان سـال را از تـن و روح هنرمندان میزداید .