امیر عاملی

امیر عاملی

خوشنویسی ، شعر
امیر عاملی

امیر عاملی

خوشنویسی ، شعر

نیم قرن است نفس میکشم اما با درد

نیم قرن است نفس میکشم اما با درد
روزگار آنچه که می خواست دلش با من کرد
نه پدر ماند نه مادر نه برادر با من
زندگانی چه بلایی به سر من آورد
چه بگویم ز جدایی چه نویسم ز فراق
مثل پائیز بهارم ز جوانی شد زرد
همچو آئینه مکدّر شدم از آه زمان
کاش برخیزم از این آینه یکروز چو گرد
دست چون سوی کسی می کنم از مهر دراز
با کراهت بدهد دست ولی دستی سرد
چند بیت دگر از دفتر آهم باقی است؟
چند تا منت دیگر بکشم از نامرد؟