امیر عاملی

امیر عاملی

خوشنویسی ، شعر
امیر عاملی

امیر عاملی

خوشنویسی ، شعر

سحر بگوش من آمدکمی صدای درخت

سحر بگوش من آمدکمی صدای درخت
که باد مرثیه می خواند لا به لای درخت

دلم شکست چنان شاخه ای که می شکند
چرا نسوخت دلت لحظه ای برای درخت

به میخ کندی و زخمت نشست روی تنش
ببین چه چیز نوشتی تو در کجای درخت

درخت منطق سبزی است بر حضور بهار
بهار نیز بود عاشق وفای درخت

چه حکمت است در این عاشقی نمی دانم؟
که پیر می شود این سبزه پیش پای درخت

امیر عاملی