امیر عاملی

امیر عاملی

خوشنویسی ، شعر
امیر عاملی

امیر عاملی

خوشنویسی ، شعر

اگر چو خانه ی خورشید از زمین دوری



اگر چو خانه ی خورشید از زمین دوری
ولی مقابل چشمم نشسته  چون نوری

میان دایره ی حیرتم ،نمیدانم
که وصل میکشدم ،یا شکایت دوری؟

مریز قهوه ی قاجار و شوکران عذاب
به جام من که فقط دلخوشم به انگوری

به پای بوسی کوه بلا ی عشق برو
پلنگ را نرساند به ماه  مغروری

به هر مقام که باشی وصال ممکن نیست
اگر که عاشق زاری به هجر مجبور ی

هر آنچه خواست دلم گفته ام ندارد راه
به کارگاه سرودن ،کلام دستوری

#امیر -عاملی

با مرگ روز آخر غم چانه میزدم

با مرگ روز آخر غم چانه میزدم

یعنی که حرف "عقل"به  "دیوانه" میزدم

من در مسیر باد چنان شمع روشنی
طعنه به عمر کوته پروانه میزدم

همچون کبوتری که ز صیاد غافل است
در "دام" روزگار دم از "دانه" میزدم


# امیر عاملی

فایل صوتی تک نوازی و شعرخوانی

تار میلاد درخشانی      غزل امیر عاملی

برای دانلود کلیک کنید


بی مرگ رهایی چه امید عبسی بود

بی مرگ رهایی چه امید عبسی بود
آن سوی قفس بال گشودن هوسی بود

فریاد من و داد تو ،در گنبد مینا
بر گوش گران زمزمه های جرسی بود

از رستم پیروز به تهمینه رساندند
سهراب نمیمرد اگر  -دادرسی - بود

تفسیر تو از مرگ جدایی است ولیکن
پرواز به من گفت که این  تن  قفسی بود

مانند حبابی سر دریای عدم ،آمدم و رفت
بر سنگ مزارم دو سه خط این چه کسی بود؟

#امیر-عاملی  

شعر استاد عاملی در مدح حضرت زینب (س)

به نام نامی زینب سلام بر خورشید

به رغم مدعی و شب سلام بر خورشید

به نام نامی زینب ترانه می‌خوانم

غزل و مثنوی عاشقانه می‌خوانم

به نام صبر به نام خدا به نام علی

که بود پیمبر به کائنات ولی

« بریده باد زبانی نگوید این کلمات »

به نام نامی احمد به عشق حق صلوات

بده قلم به ادب یک سلام بر زینب

بکن به اذن خدا احترام بر زینب

زنی که آینه دار حسین زهرا بود

زنی که در غم غربت عجیب تنها بود

زنی زلال، زنی مهربان، زنی بشکوه

زنی که بشکند از هیبتش صلابت کوه

بلند قامت و بالا بلند و دانشمند

دلش سراچة خون بود و لب پر از لبخند

اسیر بود اسارت به چنگ حیدری‌اش

دهان گشود جهان بر شکوه و سروری‌اش

نه اینکه هست فقط سرور زنان زینب

که هست سرور کلّ جهانیان زینب

زنی قیامت کبری زنی بلند اختر

زنی که بود به آزادگی سر و سرور

زنی چو زینب کبری سراغ دارد دهر‌؟

اگر که هست بگو نازنین بیارد دهر

که گفت این زن والا مقام مظلوم است؟

هر آنکه خرد کند این شکوه محکوم است

به اختیار بلا را گرفته در چنگش

غمین شده است به عالم نوای آهنگش

گُراز کی بتواند شکار شیر رود

و یا که شیر به روباه دون اسیر شود‌؟

چگونه می‌شود این نکته را تصور کرد

که سرشکسته شود شیر در مصاف و نبرد

عزیز! قصة زینب حکایت دگر است

که شیر ماده قوی‌تر زهرچه شیر نر است

شده اسارت و ذلت اسیر او یارا

مبین به چنگ اسارت عزیز زهرا را

مخواه گریه بگیری به هر طریق که هست

شعور در همه حالی ز شور کور به است

# امیر عاملی

آخرین قسمت دنیاست تماشا را باش

آخرین قسمت دنیاست تماشا را باش
به تماشا ی جهان آخر دنیا را باش

باز کن چشم و ببین چرخ فلک دیدنی است
گردش عمر چه زیباست تماشا را باش

قهر تا چند ؟اگر خوب ببینی پسرم !
آینه عاشق ماهاست ،تماشا را باش

آسمان سقف زمین است ،زمان را دریاب
این زمین هم کف دریاست  تما شا را باش

قاتل لحظه ما غصه ی فردای شماست
حال فردا که نه پیدا ست  تماشا را باش

رفت پنجاه و سه سال از من و گوشم نشنید
زندگی دیدن حالاست  ،تماشا را باش

#امیر-عاملی

ما بسته ی خویشیم ،نه دلبسته ی خویشیم



ما بسته ی خویشیم ،نه دلبسته ی خویشیم
پس باز مکن پیش کسی قفل   زبانم
#امیر عاملی

نیم قرن است نفس میکشم اما با درد

نیم قرن است نفس میکشم اما با درد
روزگار آنچه که می خواست دلش با من کرد
نه پدر ماند نه مادر نه برادر با من
زندگانی چه بلایی به سر من آورد
چه بگویم ز جدایی چه نویسم ز فراق
مثل پائیز بهارم ز جوانی شد زرد
همچو آئینه مکدّر شدم از آه زمان
کاش برخیزم از این آینه یکروز چو گرد
دست چون سوی کسی می کنم از مهر دراز
با کراهت بدهد دست ولی دستی سرد
چند بیت دگر از دفتر آهم باقی است؟
چند تا منت دیگر بکشم از نامرد؟

عمری اگر چه از غم عشق تو دم زدیم

عمری اگر چه از غم عشق تو دم زدیم


تازه خبر رسید در دوست کم زدیم


امروزه روز سخت پشیمان عالمیم


دستی اگر به دامن اهل کرم زدیم


در حبس روزگار نوشتیم یادگار


کی غیر غم به دفتر هستی رقم زدیم ؟


در عین وصل بیم جدایی امان نداد


جام فراق را شب مستی بهم زدیم


مظلوم عالمیم و ندانسته بارها


باد موافقی به کباب ستم زدیم


#امیر-عاملی