-
همچنانیکه قناری به قفس نا چار است
شنبه 17 بهمن 1394 15:37
همچنانیکه قناری به قفس نا چار است سهم چشمان من از خانه فقط دیوار است خسته ام خسته از این زندگی تکراری مرگ میخواهم و آن نیز ز من بیزار است نه امیری است ،اسیری است که از روی ریا تا کمر خم شده پنداشته مردم دار است گفت از هیچکسی غیر خداوند مترس سگ این مزرعه هم تا که بترسی هار است گر چه بیمار کهنسال طبیب است ولی وای بر حال...
-
تو را دوست دارم
شنبه 17 بهمن 1394 15:36
تو اندازه آسمانها قشنگی تو زیباتر از آسمان و ستاره و من تا همیشه هماره تو را دوست دارم تو آنقدر خوبی که خوبی هم از دیدنت شرم دارد کریمانه چون باد خیس بهاری مرا می فشاری نه در مشت در سینه ات ای قناری قناری ترین مرغ باغ خیالم تو هستی در این بی پر و بالی ای خوب بالم تو هستی نگاه تو رام است و من گرم از بودن تو فراوان...
-
گاهی تماس، گاه تمنا، گهی تلاش
شنبه 17 بهمن 1394 15:35
گاهی تماس، گاه تمنا، گهی تلاش آخر شدم زدوریت ای خوب آش و لاش آیا، اگر و ممکن و شاید همیشه هست کل حساب زندگیم شد اگر و کاش می خواستم بگویم و گفتی، نگو چرا نا محرمند اینهمه اینجا و نیست جاش بغضم شکست گریه نکردم چرا که تو گفتی: بمیر ساکت و آهسته و یواش دارد صدای آمدنت میرسد به گوش گوشی که بوده در همة عمر آشناش می آید و...
-
چشمان تو شعرند و لب های تو آهنگ
شنبه 17 بهمن 1394 15:34
چشمان تو شعرند و لب های تو آهنگ اینگونه نبودست لب و چشم هماهنگ آشوب نگاهت که پر از شادی و خشم است تنها نه مرا، بلکه کند آب دل سنگ با اینکه نماندست کمی فاصله تا تو این جاده چه دور است و هر گام چه فرسنگ آنسوی تر ازباوری و با همه ی ناز بازیچه ی چشمان منی ای گل صد رنگ ای بسته دهان با که حدیث تو بگویم تنها نه دلم، قافیه ها...
-
اگر چه چهره ی معصوم و مهربان دارد
شنبه 17 بهمن 1394 15:34
اگر چه چهره ی معصوم و مهربان دارد مرا به او مسپارید قصد جان دارد "نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت" سر گرفتن از خلق امتحان دارد کمان کشیده ی اخم و کمین گرفته ی ناز خیال صید دل خیل عاشقان دارد عجب مدار زلیخا جوان شود صد بار که حسن یوسف ما میل بر جوان دارد اشاره کن به کمان دار چشم خود که هنوز کسیکه تیر به...
-
یخ بسته است آینه در عصر انجماد
شنبه 17 بهمن 1394 15:33
یخ بسته است آینه در عصر انجماد پاییز سرد جای خودش را به برف داد غمگین مشو رقیب رفیقی نکرده بود گر آبروی عاریتی را به باد داد #امیر -عاملی
-
گفت:حافظ باز کن آمد بیادم این غزل
شنبه 17 بهمن 1394 15:32
گفت:حافظ باز کن آمد بیاد م این غزل سینه مالا مال دردست ای دریغا مرهمی در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است اینهم از فاضل شنیدم هست شعر محکمی #امیر - عاملی
-
کرده تقدیم به ما فاصله ها را غم تو
شنبه 17 بهمن 1394 15:31
کرده تقدیم به ما فاصله ها را غم تو میبرد سر بخدا حوصله ها را غم تو دود پیچیده به هر جا و نفس ممکن نیست زده امروز مگر باز کجا را غم تو؟ خیل جمعیت مشتاق فراوان گردد گر نشانی برود آینه ها را غم تو هست اکسیر و عجب خاصیتی دارد عشق که توانگر کند از لطف گدا را غم تو بارها پیک دعا آمد و خالی برگشت برده افسوس که تاثیر دعا را...
-
نیم قرن است نفس میکشم اما با درد
شنبه 17 بهمن 1394 15:29
نیم قرن است نفس میکشم اما با درد روزگار آنچه که می خواست دلش با من کرد نه پدر ماند نه مادر نه برادر با من زندگانی چه بلایی به سر من آورد چه بگویم ز جدایی چه نویسم ز فراق مثل پائیز بهارم ز جوانی شد زرد همچو آئینه مکدّر شدم از آه زمان کاش برخیزم از این آینه یکروز چو گرد دست چون سوی کسی می کنم از مهر دراز با کراهت بدهد...
-
خوشا نوشتن خط ...
شنبه 17 بهمن 1394 15:15
-
حتی بهار نیز ،هوا را عوض نکرد
شنبه 17 بهمن 1394 09:27
-
بشکن مرا که تاب و توان همیشه نیست
شنبه 17 بهمن 1394 08:48
-
عمری اگر چه از غم عشق تو دم زدیم
سهشنبه 13 بهمن 1394 08:01
عمری اگر چه از غم عشق تو دم زدیم تازه خبر رسید در دوست کم زدیم امروزه روز سخت پشیمان عالمیم دستی اگر به دامن اهل کرم زدیم در حبس روزگار نوشتیم یادگار کی غیر غم به دفتر هستی رقم زدیم ؟ در عین وصل بیم جدایی امان نداد جام فراق را شب مستی بهم زدیم مظلوم عالمیم و ندانسته بارها باد موافقی به کباب ستم زدیم #امیر-عاملی
-
میدانم می آیی
سهشنبه 13 بهمن 1394 08:00
میدانم ای گل بعد یک لبخند میایی تا وا کنی از پای آدم بند میایی مانند دریا مهربانی مثل دل عاشق دل را به دریا، تا زنی پیوند میایی زیباست تکرارت, بهاری بعد یخ بندان پایان دهی تا سردی اسفند میایی آیا به پاسخ می رسم روزی سوالم را می پرسم از خود بارها دلبند میایی؟ تا درد دلها را کنی درمان سر پایی با نوشداروی گلاب و قند...
-
کسی در من شبیهت دست و پا زد
دوشنبه 12 بهمن 1394 11:12
-
با اینکه گاه تا خود افلاک می پرم
دوشنبه 12 بهمن 1394 11:05
با اینکه گاه تا خود افلاک می پرم اما بجان دوست که از خاک کمترم هر شب به رسم توبه سر شیشه بشکنم هر روز در هوای بتی جامه می درم # امیر عاملی
-
گالری آثار
دوشنبه 12 بهمن 1394 10:53
اسلایدشو
-
قدسیان امروز شعر فاضل از بر میکنند
دوشنبه 12 بهمن 1394 10:26
-
استاد امیر عاملی-شاعر و خوشنویس
دوشنبه 12 بهمن 1394 10:19
-
زیباست زندگی ولی از روزنه امید
دوشنبه 12 بهمن 1394 10:16
-
معرفی یاقوت مستعصمی در بیان امیر عاملی
دوشنبه 12 بهمن 1394 10:15
-
معرفی یاقوت مستعصمی در بیان امیر عاملی
دوشنبه 12 بهمن 1394 10:13
-
شعر خوانی استاد امیر عاملی تک نوازی تار مهندس محبوبی
دوشنبه 12 بهمن 1394 10:06
-
حضور استاد عاملی در برنامه تماشاگه راز
یکشنبه 11 بهمن 1394 15:15
-
اگر باید به گیسویت پریشانی بیاموزم
یکشنبه 11 بهمن 1394 15:06
اگر باید به گیسویت پریشانی بیاموزم بخواه از راز دریاها ی طوفانی بیاموزم به داغ بوسه راز سر به مهری با تو خواهم گفت بیا تا کفر زلفت را ،مسلمانی بیاموزم مگر با اشک نستعلیق از این دود سیاه ای دل به ابر و باد مشق صبح بارانی بیاموزم دل از سجاده بر کن ،زانکه با یک آه میخواهم تو را اسرار منزل های عرفانی بیاموزم مگو تحصیل...