امیر عاملی

امیر عاملی

خوشنویسی ، شعر
امیر عاملی

امیر عاملی

خوشنویسی ، شعر

از خاک کمتر

باشد قبول ، از خس و خاشاک کمتریم 

از هر چه کمتر است در افلاک کمتریم 


دلبسته  را فریب تبسم بهانه بود 

از ارتفاع خنده ی چالاک کمتریم 


داریم دل به بیش و کم روزگار خوش 

چون کاینات از شه لولاک کمتریم 


اشک یتیم آینه ی مهربانی است 

باور نمیکنید از آن پاک کمتریم ؟


"گفتی زخاک بیشترند اهل عشق من 

از خاک بیشتر نه ، که از خاک کمتریم " 


فهم کلام سعدی شیرین سخن نکرد 

ذهنی که گفت زآن همه ادراک کمتریم 


امیر عاملی

یک اثر قدیمی محبوب


هر گز نرسد بدامنت گرد ملال

خوشنویسی : امیر عاملی

تذهیب :  رامین مراتی

از بس کلاغ آمده بر روی سیم¬ها

از بس کلاغ آمده بر روی سیم¬ها

تنگ است جا برای شما یا کریم¬ها


مانندکاه زرد و سبک گشته¬ای چرا

از جا نمی¬برند تو را این نسیم¬ها؟


من شاعرم در آینه تکثیر می¬شوم

زحمت چه می¬کشند به نَفی¬ام عقیم¬ها؟


صوفی و شیخ و زاهد و هرگمره دگر

هستند دشمنان خدا از قدیم¬ها


دستت دراز بود و کنون شیخ بی¬ادب!

کردی دراز پای خودت از گلیم¬ها


ما شاعریم و معجزه ما کلام ماست 

دیگرگذشت نوبت نوح وکلیم¬ها


ختم سخن که طالب ناز محمدیم

قرآن کجا و بیم شماها رجیم¬ها؟


________

از همان طفلی خود تا که به راه افتادم


از همان طفلی خود تا که به راه افتادم 

زدم از چاله برون بعد به چاه افتادم 


نشد از چاه برادر به عزیزی برسم 

تا ابد حبس به زندان گناه افتادم 


یک نفر با مژه برهم زدنی خونم ریخت 

بعد از آن حیف گه بی پشت و پناه افتادم 


گلشن طایر قدسم که به امید وصال 

سالها در پی یک ناز نگاه افتادم 


دستگیری کن و بردار که بادم نبرد 

پای کوه غمت ای عشق ، چو کاه افتادم 


باز هم می روم و باز امیدی باقی است 

گر چه صد مرتبه افتادم و راه افتادم 


امیر عاملی 

عاشقانه ی تلخ

اگر چه دست درازت به جیب ما بند است 

به نرخ روز بگو نان بر بری چند است ؟


به فیش های نجومی و فحش یارانه 

تو گریه کن ،که پس از گریه جای لبخند است


کلید و خانه ی ما دست دزد افتاده است 

چه جای موعظه و کی زمانه ی پند است ؟


مگو به شیخ که بالای چشمتان ابروست

که ریش رنگ زدن کار یک هنر مند است 


صلاح نیست اگر فتنه را کنی محکوم 

بگو که دزد وطن ساکن سمر قند است 


سلام ما به هنر پیشگان    اصلاحات 

کلام دوست بقران که بهتر از قند است 


   #امیر-عاملی     

مراسم افطاری مجموعه داران کشور

مراسم افطاری مجموعه داران و هنرمندان به میزبانی انجمن مجموعه داران با شرکت بیش از یکصد و سی نفر در تاریخ هشتم تیرماه برگزار گردید.

در این مراسم اساتیدی مانند استاد سحاب , استاد عاملی , استاد جدی, پرفسور امین, استاد رویایی, استاد رهگشای, استاد منزه , استاد محسنی کرمانشاهی , استاد ملکیان و... حضور داشتند.


سخنرانی استاد عاملی در جمع مجموعه داران 


پرفسور سحاب پدر نجوم ایران  و استاد عاملی 





با اینکه غیر دوری رویت عذاب نیست

با اینکه غیر دوری رویت عذاب نیست 
در وصل هم تحمل "اخم" و "عتاب" نیست

ای مهربان ؛ اگر چه "خطا" پوش عالمی 
اما ز شرم ، چشم مرا میل "خواب" نیست 

با اینهمه" گناه "امیدم به "عفو" توست 
بخشنده ای و بیم "حساب" و "کتاب" نیست

آرام میشود دلم از ذکر نام دوست 
مخلوق را ز خالق خود اضطراب نیست 

پایان کار ، هر چه که او گفت ،دم مزن 
حرف حساب را که نیاز جواب نیست 

#امیر_عاملی

سینه برای سپر شدن

هزار شکوه بیان دقیقه ای غم نیست
در این مقام زبان گلایه محرم نیست

مگیر خرده ز یاران که گر نکو نگری
گناهکار تر از ما کسی به عالم نیست

وضو بگیر که باران اشک دیدارم
کم از طراوت آب زلال زمزم نیست

چگونه سر ندهم ناله ی سحر گاهی
که غیر محو شدن در سرشت شبنم نیست

ز کدخدا مهراسی ؛ امید ما بخدا ست
که خانه ساختن عنکبوت محکم نیست

به امتحان ببر ای دوست دست بر شمشیر
ببین که سینه برای سپر شدن کم نیست

امیرعاملی

اگر چه زخم زند یار شکوه جایز نیست



اگر چه زخم زند یار شکوه جایز نیست
وظیفه ای است که او را دعا کنی بروی

چه حکمت است که آسودگی ندارد عشق
ولی مباد که چون و چرا کنی بروی

امیرعاملی

کارتن خوابی مدیری را شبی

 گفتگوی عاشقانه

کارتن خوابی  مدیری را شبی
داد پیغام و به همدردی نوشت :

دیده ام فیش حقوقت را ولی
من جهنم تو بمیری در بهشت

داد پیغام آن مدیر محترم
بی ادب ،حرف دهانت را بفهم

با همین جیب کشاد و خلق تنگ
دایما در فکر درد مر دمم

امیر عاملی

پر از توام



پر از توام،
بتکانی، بهار می ریزم ...

شکوفه در قدمت
   بی شمار می ریزم...

شبیه شاعرپائیز،
    برگ زده ام
به زیر پای تو،
بی اختیار می ریزم ...
#امیر_عاملی

گرم شد باز چانه ی خورشید

به یاد دکتر قیصر امین پور  که خورشید شعر معاصر بود  و چه زود سفری شد


گرم شد باز چانه ی خورشید
ریخت در شب ،ترانه ی خورشید

ذره ای در هوای وصل تو ام
از که پرسم نشانه ی خورشید؟

آب شد آدمی که برفی بود
با سری روی شانه خورشید

بعد از این جشن مهربانی هاست
دعوتی در کرانه ی  خورشید

بازمین گرم شد پس از عمری
سرد بودن میانه ی خورشید

از ستاره چراغ میریزد
دست ماهت به خانه ی خورشید

#امیر-عاملی    
AmirAmeli.ir

خاطرات پا خورده

هزار شکوه بیان دقیقه ای غم نیست

در این مقام زبان گلایه محرم نیست


به امتحان ببر ای دوست ; دست بر شمشیر

ببین که سینه برای سپر شدن کم نیست


مگیر خرده چرا ما گناه کار شدیم

کسی که هیچ گناه نداشت آدم نیست


میان دفتری از خاطرات پا خورده

کدام صفحه اش از اشتیاق درهم نیست ؟


وضو بگیر که باران اشک هجرانم

کم از طراوت آب زلال زمزم نیست


چگونه سر ندهم ناله ی سحرگاهی ؟

که غیر محو شدن در سرشت شبنم نیست

گرم شد باز چــانه ی خــورشـــیـــد(فایل صوتی)

گرم شد باز چــانه ی خــورشـــیـــد
ریخت در شب تـرانه ی خــورشـــیـــد


شعر: #امیر_عاملی

گوینده: #نگار_عاملی_فر


دانلود

گرم شد باز چانه ی خورشید

بیاد دکتر قیصر امین پور  که خورشید شعر معاصر بود  و چه زود سفری شد

گرم شد باز چانه ی خورشید
ریخت در شب ،ترانه ی خورشید

ذره ای در هوای وصل تو ام
از که پرسم نشانه ی خورشید؟

آب شد آدمی که برفی بود
با سری روی شانه خورشید

بعد از این جشن مهربانی هاست
دعوتی در کرانه ی  خورشید

بازمین گرم شد پس از عمری
سرد بودن میانه ی خورشید

از ستاره چراغ میریزد
دست ماهت به خانه ی خورشید

#امیر-عاملی

پریشانگویی

اگر زاهد حقیقت داشت باید
نبود اینقدر اوضاع جهان بد

مرا دین نیست غیر از مهربانی
تو را دین نیست جز دستور و باید

اگر مذهب چنین پیچیدگی داشت
دل پیغمبران را نیز میزد

بدست آوردن یک دل ، بهشت است
که آزردن ضعیفان را ، نشاید

اگر که چند بیتی هم بگویم
بهم گویند  :  "یارو هست مرتد"

برو پرونده سازی کن که کاری
از این پرونده سازی ها نیاید

چه خواهی داد پاسخ ای پدر جان ؟
اگر فرزند پیغمبر  بیاید           

     امیرعاملی  

غزل امیر عاملی تقدیم به ربنای استاد شجریان

غزل تازه امیر عاملی  تقدیم به ربنای استاد شجریان عزیز



تا  پا  شکسته ایم مجال گریز نیست 
افتاده را ،اراده ی "صلح" و " ستیز " نیست

از من فرار کن ، که کنار قلندران
جایی برای زاهد عاشق گریز نیست

طاعاتتان قبول ،ولیکن گرسنه را -
 -همچون شما خیال خوش جست وخیز نیست

این شوکت و شکوه نماند به هیچکس
بردار دل که حشمت تو ،پشت میز نیست

بالا نشین چگونه کند فهم زیر دست ؟
او را میان" زر"  و " ابوذر" تمیز نیست

قومی که  "تیغ" آخته داد و" سپر" گرفت
در چشم خلق ؛ یوسف اگر شد عزیز نیست

ساقی  خودت بریز که در من بجان تو
حتی توان آنکه بگویم بریز نیست

"من " کجا و "تو " کجا زاهد پاکیزه سرشت ؟



"من " کجا و "تو " کجا  زاهد پاکیزه سرشت ؟
"نام" من "میکده" و "نان" تو در "محراب" است

شادمانی مکن از مردن فرزند "پدر"
دشمنت را که نکشتی "پسرت" سهرابست

#امیر-عاملی  
#نقاشی نگار

یک سحر بر خیز تا جان پروری


یک سحر بر خیز تا جان پروری
جان شیرین پیش جانان پروری
دست دیو تن بده تسبیح صبح
تا  گریزد دیو  و  انسان پروری
طفل دل تا مکتب توحید بر
تا مگر او را مسلمان پروری
عافیت رنجی است باید خویش را
برخلاف او پریشان پروری
گریه را بر چشم خود تعلیم ده
تا که زین خشکیده نیسان پروری
با سحرخیزان گران جانی مکن
تا دلت را سهل و آسان پروری
ساحل دریای بی دردان مباش
تا که همچون موج توفان پروری
فکر بد نامی مکن در کوی دوست
ورنه همچون شیخ شیطان پروری

 #امیر عاملی


صدهزاران بار حیرانم
                                                     که در نا باوری
سخت می آزاری و
                                                   بسیار میخواهی مرا
      
      #امیر_عاملی
              #نقاشی_نگار

چه فرقی میکند بی تو ، رها در باد یا بستر ؟

Image result for ‫رها باد‬‎
چه فرقی میکند بی تو ، رها در باد یا بستر ؟
تفاوت میکند آیا ، زمن بگریز یا بگذر ؟

اگر زخم تبسم را ، زبان درد وا میشد
نمیشد داد آرامش ، به آتش زیر خاکستر

امیرعاملی  

عدم

عدم

آمار عاشقان که در این دوره کم شده است
دارم یقین ، به مردم دنیا ستم شده است

با حکم "شیخ" خانه ی "شادی" خراب شد
حالا کلنگ نام شریفش قلم شده است

از گله میبرند به تاراج بره را
تا گرگ دزد در نظرت محترم شده است

 
شادی کم است و غصه فراوان تو شک مکن
غم در زمانه مثل نفس دم به دم شده است

بگذار در خیال تورا آرزو کنم
وقتی وجود وصل شبیه عدم شده است

خون کرد کوفه در دل مولا و باز هم
پیراهن بهانه ی عثمان علم شداست

#امیر_عاملی




دل بسی
دارد شکایت ها ز عشق

عشق
 عمر زندگی کوتاه کرد  .....

#امیر_عاملی
نقاشی : #نگار