ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
مثل پیمانه ی می
دست بدستم بردند
گرچه صد بار
به هر دست شکستم بردند
#امیر -عاملی
#نقاشی_نگار
عشق یعنی تو باشی و من هم ، عشق یعنی من و تو دمادم
هر زمانی کنارم نشینی، آسمان می نشیند کنارم
آفتابی تو ، من ذره یعنی، ذره ذره تو را می پرستم
با وجود تو هستم ولیکن ، بی تو اصلاً وجودی ندارم
پیکرت را تراشیدم از ماه، پیرهن بر تنت کردم از آه
تا نیفتی به چنگ رقیبان، می فشارم به بر سخت و محکم
می گریزی ز من همچو آهو، می شود در گلستان هیاهو
می فشانی چو بر دشت گیسو، آهو از گیسویت میکند رم
این غزل را به پایت نوشتم ،پنج بیتی برایت نوشتم
یعنی این که تو را دوست دارم از الان نه ، از آغاز عالم
امیرعاملی
غزل التماس
گاهی به من که کشته ی عشقم سری بزن
یعنی سری به خانه ی بی همسری بزن
فال نخست ،حال مرا کرد منقلب
دیوان خواجه را ورق دیگری بزن
مسجد که بسته بود مشو نا امید از او
میخانه را به نام عبادت دری بزن
با اینهمه گناه ؛ امیدم به رحمت است
ای مرغ التماس ! به بالا پری بزن
بر مرکبی سیاه ،به درگاهت آمدم
شرمنده ام مگو که در دیگری بزن
#امیر _ عاملی
یعنی سری به خانه ی بی همسری بزن
مسجد که بسته بود مشو نا امید از او
میخانه را برای عبادت دری بزن
امیر عاملی
نقاشی نگار